زرکلی مینویسد : او فارسی تبار بود و هنگامیکه عمر به دست یک ایرانی (فیروز ابولولو) زخمی شد، در ماجرای شورا گفت : «اگر سالم زنده بود، شورا تشکیل نمی دادم.» یعنی لباس خلافت زیبنده او بود. ابناثیر مینویسد : «او از اهالی استخر فارس و از فضلای صحابه و موالیان و از کبار ایشان یکی از معدود مهاجران بود.»
وی در جنگ یمامه شهید شد. از پیشگامان نخستین (السابقین الاولین) و از عارفان به قرآن بود. چه روایت شده پیامبر (ص) دربارهاش فرموده: «خذو قرآن من اربعه: من ابن مسعود و اُبّی بن کعب و معاذبن جبل و سالم مولی حذیفه : قرآن را از چهار نفر بیاموزید:… سالم وابسته حذیفه.»
۳۶- سعد بن بالویه الفارسی؛ وی از کسانی است که در نابودی اسود عنسی دست داشت.
۳۷- مهران؛ آزاد شده پیامبر (ص). نامش را سفینه (پسر فروخ) هم گفتهاند . تبارش ایرانی بود. امسلمه (همسر گرامی پیامبر ص) او را خرید و آزادش کرد، به این شرط که خدمتگزار پیامبر (ص) باشد.
این سخن از اوست: بنیامیه شاهند از بدترین شاهان. همچنین سعید بن جمهان حدیثی درباره آینده خلافت از مهران سفینه از پیامبر (ص) روایت میکند.
۳۸- سکینه؛ ابوحاتم رازی از حسن بن عبید از جدش سکینه این حدیث بسیار معروف را روایت میکند که: « لو انُ الدین معلق بالثریا… اگر دین و آیین در ستاره پروین باشد، ایرانیان به آن دست خواهند یافت.» سکینه گوید: پیامبر (ص) به من سفارش کرد که: «هرگز چیزی از کسی نخواهم.»
۳۹- سلمان فارسی؛ به او سلمان بن الاسلام و سلمان الخیر (نیکو) هم میگویند. تبارش از رامهرمز بود و گفته شده اصفهان یا کازرون. نامش روزبه (مابه یا بهبود) و از بزرگزادگان ساسانی بود. هنگامیکه شنید پیامبر (ص) برانگیخته شده به جستجو برخاست که اسیر شد و فروختندش و به مدینه افتاد و مسلمان شد. در جنگ خندق و دیگر جنگهای پس از آن شرکت داشت و با نظریههای جنگی پیشرفته و استراتژیک ایرانی خود (مانند کندن خندق و ساخت منجلیق) باعث پیروزی مسلمانان گشت.
پیامبر گرامی (ص) او را از خاندان خود دانست (سلمان منا اهل البیت). همچنین درباره او فرمودند: خداوند از میان یارانم، ۴ کس را دوست دارد و سلمان را هم درشمار آورد. گفتهاند وصی عیسی (ع) را دریافت. سلمان از چند یار معدود و بسیار نزدیک امام علی (ع) بود که تا واپسین لحظهای که علی (ع) مجبور به بیعت نشد، با ابوبکر بیعت نکرد. وی در خاکسپاری حضرت فاطمه (س) دخت گرامی پیغمبر (ص) هم همکاری داشت.
زندگانی بس دراز داشت و در زمان خلافت عمر، فرماندار مدائن شد. او سهمیهاش از بیتالمال را میبخشید و از دسترنج خود میخورد. سلمان در همانجا درگذشت، امام علی (ع) بر وی نماز گزارد و در نزدیکی مدائن (تیسفون پایتخت ۹۰۰ ساله ایران اشکانی و ساسانی) در شهری بهنام سلمان پاک در خاک عراق کنونی به خاک سپرده شد. ۳
۴۰- سیاه الفارسی؛ مدائنی میگوید سیاه و اسواران (سواره نظام ساسانی) با ابوموسی مسلمان شدند…
۴۱- شقران مهران؛ گفته میشود که حضرت (ص) او را از عبدالرحمان بن عوف خرید و آزادش کرد. شقران روایت می کند که پیامبر (ص) هنگامی که رهسپار خیبر بود، نمازش را نشسته بر مرکب و به اشاره خواند. وی در وقت خاکسپاری حضرت (ص)، هولهای را که ایشان را در آن پیچیده بودند، گرفت و در قبر دفن کرد. و همو در شستن پیکر مطهر آن حضرت (ص) به علی بن ابیطالب (ع) یاری میکرد.
گفته میشود او از دهقانزادگان ری بود. طبری مینویسد: برخی او را پارسینژاد گفتهاند، و آنگاه نسبش را چنین برمیشمرد: پسر حول، پسر مهربود، پسر آذرجشنس[آذر گشنسب]، پسر مهربان، پسر فیران[پیران]، پسر رستم، پسر فیروز، پسر مای، پسر بهرام، پسر رشتهری.
۴۲- شهر بن باذام الفارسی؛ پیامبر (ص) او را پس از در گذشت پدرش، بر صنعا گمارد. داستانش پیش از این آمد.
۴۳- عامربن شهر الهمدانی؛ ابنعباس گوید: عامر نخستین کسی بود که به مخالفت با اسود عنسی برخاست. عامر بن شهر یکی از کارگزاران پیامبر (ص) در یمن بود که داسانش گفته شد.
۴۴- عبدالرحمن الازرقی الفارسی؛ او پدر عقبه است که در نبرد احد دلاوریها کرد.
۴۵- عقبه الفارسی؛ وی وابسته جبر بن عتیک انصاری بود. ابناسحاق گوید که در جنگ احد شرکت جست و بر یکی از مشرکان ضربهای نواخت و گفت: بگیر از جوانی ایرانی.
۴۶- دیلم بن هوشع؛ او همان کسی است که به پیامبر (ص) گفت: ما در سرزمین خنکی به سر میبریم و…
۴۷- عبدالرحمان بن نعمان؛ وی پسر نعمان بن بزرج (بزرگ) از ساکنان سبا (یمن) است که در زمان پیامبر مسلمان شد.
۴۸- عبدالله بن فیروز الدیلمی؛ او را در شمار اصحاب آوردهاند. پدرش هم که صحابی مشهوری است. این حدیث از او روایت شده است: «هرکس در نماز قل هوالله بخواند، بیزارنامه از آتش برایش نوشته میشود»
۴۹- ضحاک؛ پسر دیگر پیروز (فیروزالدیلمی) است.
۵۰- عبدالله بن نعمان؛ نعمان پسر بُزرج (بزرگ) بود. آنگاه که فرستاده پیامبر (ص) به یمن آمد و مردم را به اسلام فراخواند، در خانه دو خواهر عبدالله اقامت کرد. آن دو نخست ایمان آوردند و کس نزد برادرشان عبدالله فرستادند، او نیز مسلمان شد .
۵۱ و ۵۲- دختران نعمان؛ خواهران عبداله اند که شوربختانه نامشان در دسترس نیست.
۵۳- فیروز الثقی؛ پسرش سعید بن فیروز روایتی از او نقل کرده است. فیروز (پیروز) هم که نامی ایرانی است.
۵۴- فیروز الدیلمی؛ از اُسواران (سواره نظام ساسانی) ایرانی بود که خسرو [نوشیروان دادگر] برای جنگ با حبشه فرستاده بود و خدمت پیامبر (ص) شرفیاب شد. پسرش میگوید: پدرم از پیامبر (ص) سخنی را درباره ازدواج نقل کرده است که…
او اسود عنسی را کشت و در زمان خلافت عثمان و گفته میشود معاویه، در یمن درگذشت.
۵۵- قاسم ابوعبدالرحمن الشامی؛ وابسته معاویه بن مالک بن عوف بود که در جنگ اُحد ضربه شمشیری نواخت و گفت: «خذها و ان الغلام الفارسی.»
۵۶- قباث بن رستم؛ برخی مانند بخاری او را در شمار اصحاب آوردهاند.
۵۷- قیاث بن أشم؛ بغوی نام او را به درستی آورده است.
۵۸- قیس بن وهرز الفارسی؛ وی همپیمان انصار بود و در کشتن اسود عنسی همکاری داشت . او را از آزادگان (احرار، آریاییان) به شمار آوردهاند. با حکم بن عمر غفاری راهی خراسان شد و برگشت و دوباره رفت و در بلخ خراسان نشیمن گزید و آنجا نوادگانی دارد.
نام پدرش وهرز بود. وهرز فرمانده ایرانیانی (احرار= آریاییان، آزادگان) بود که از سوی انوشیروان دادگر پادشاه ساسانی همراه با یوسف بن ذییزن با حبشه جنگیدند.
۵۹- قیس بن یزید؛ ابوالسحاق او را در شمار مردم بلخ خراسان آورده و از نوادگانش روایت شده که او نزد پیامبر (ص) رفت و مسلمان شد و بیعت کرد و پیغمبر (ص) نوشتاری برایش نوشت و عصایی به او بخشید. او نزد خویشاوندانش رفت و آنها را به اسلام فراخواند.
۶۰- کیسان؛ آزاد شده پیغمبر (ص) بود.
۶۱- ماناهه الفارسی؛ ابنحجر نامش را نوشته است.
۶۲- یفودان؛ محمد بن یفُدیدویه الهروی است. ابن یاسین در تاریخ هرات از مروانشاه زنجانی از احمد جرجانی نقل میکندکه یفودان (پسر یفدیدویه) گفت: من به دست پیامبر (ص) اسلام آوردم. و این حدیث را از پیغمبر (ص) از او روایت میکند که: «هرگاه نیایش کم شود، بلا از آسمان فرود آید و هرگاه فرمانروا ستمکار شود، باران از آسمان نخواهد بارید.»
۶۳- مرکبود الفارسی؛ از باشندگان سرزمین یمن بود که در زندگانی پیامبر (ص) مسلمان شد.
۶۴- عطاء؛ پسر مرکبود و اولین کسی بود که در صنعا قرآن آموخت، او از نخستین کسانی بود که قرآن را در یمن گرد آورد.
۶۵- مهران؛ آزاد شده پیامبر (ص) بود. عطاء پور سائب گوید: از آزاد شده پیامبر (ص) به نام مهران شنیدم که آن حضرت (ص) فرمودند: آزاد شده هر قومی از آنها است.
۶۶- نعمان بن برزج الیمانی؛ داستانش را در جای دیگر آوردیم. نعمان بن برزج در صنعا زندگی میکرد. پیامبر (ص) را درک کرد، گرچه موفق به دیدارش نشد. در زمان عمر به شام رفت. گفتهاند او سی سال به آیین زرتشتی و صد سال مسلمان زیست و در زمان خلافت عبدالملک بن مروان در گذشت.
واقدی می گوید: وبر بن یحنس نخستین کسی بود که از مدینه به صنعاء نزد الابناء (ایرانیان) رفت و بر دختران نعمان بن بزرگ وارد شد. هر دو دختر مسلمان شدند و کس نزد برادرشان عبدالرحمان فرستادند و او هم مسلمان شد، همین طور فیروز دیلمی و مرکبود دیلمی.
۶۷- هرمز؛ آزاد شده پیامبر (ص).
۶۸- الهرمزان الفارسی؛ از شاهان [شاهزادگان یا استانداران] ایران بود که به هنگام جنگ اسیر شد و اسلام آورد و در مدینه سکنی گزید. از عبدالله بن شداد روایت شده که پیامبر (ص) نامه نوشت: الی الهرمزان من محمد رسولالله، تو را به اسلام فرا میخوانم، مسلمان شو تا تندرست بمانی.
۶۹- هرمز بن ماهان الفارسی؛ مردی ایرانی بود. میگفت: نزد پیامبر رفتم و به دستش اسلام آوردم و مرا در لشکر مسلمانان قرار داد.
۷۰- یزداد الفارسی؛ یزداد بن فساءة الفارسی ازپیامبر (ص) حدیثی روایت کرده است.
۷۱- یزید بن بهرام؛ ابنحبان او را در شمار اصحاب آورده است. او در تبوک نزد پیامبر (ص) رفت.
۷۲- مهران؛ پدر میمون الجزری. بخاری نامش را در شمار یاران پیامبر (ص) آورده است. الجزر نام عربی میانرودان (بینالنهرین) است که در زمان شاهنشاهی ساسانی سورستان و دل ایرانشهر خوانده میشد.
۷۳- ابوضمیره؛ نامش روح بن شیرزاد بود از فرزندان گشتاسب، که میگویند امسلمه همسر پیامبر (ص) خرید و آزادش کرد. پیامبر (ص) برای خاندانش چیزی نوشت و به مسلمانان سفارش کرد با آنها به نیکی رفتار کنند. او از نیاکان حسین بن عبدالله بن ضمیره است و این نوشته در میان آنهاست و حسین بن عبدالله آن را به خلیفه مهدی عباسی نشان داد و او آن را بوسید و بر چشم نهاد و سیصد دینار به حسین داد ولی او تنها سه دینار برداشت.
طبری تبار او را چنین برمیشمارد: نامش واح، پسر شیرز، پسر بیرویس ( پیرویس)، پسر تاریشمه، پسر ماهوش پسر باکمهیز (پاکمهیز)بود.
۷۴-انسه بن کردی؛ از ایرانیانی بود که در بدر و احد و همهی جنگهای دیگر همراه پیامبر (ص)بود و در روزگار ابوبکر کشته شد. کنیهاش ابومسرح یا ابامسروح بود. نام پدرش کردوی بود، پسر اشرنیده، پسر ادوهر، پسر مهرادر (مهرآذر)، پسر کحنکان از فرزندان مهگوار، پسر یوماست.
۷۵- هرمز مولی جعفر؛ یعنی آزاد شده جعفرطیار. از آنجا که جعفر طیار در جنگ تبوک شهید شد بنابراین میتوان هرمز را در شمار یاران آورد.
۷۶- یزید بن مهارخسرو الیمامی؛ پارسی تبار بود. در روایتی آمده که یزید با جامه سپید نزد پیغمبر (ص) رفت و ایشان او را زاهد نامید.
۷۷- مقسم الفارسی؛ طبرانی او را در شمار یاران پیغمبر (ص) آورده است.
۷۸- کیسان؛ آزاد شده پیغمبر (ص)، ممکن است عربی شده کیان باشد.
۷۹- رومان؛ نام او را در بحارالانوار، مناقب آل ابیطالب و شرح صحیح مسلم نوشتهاند.
۸۰- طهمان؛ این نام و چند نام زیرین هم در شمار یاران و اصحاب یاد شده است، که ممکن است لقب برخی کسان یاد شده در شمارههای پیش باشد و یا اینکه ایرانیان دیگری باشند که مسلمان شدهاند.
۸۱- میمون؛ به معنی فرخنده و خجسته.
۸۲- ربیعه بن الفارسی؛
۸۳- بهران؛
۸۴- ازداد؛
۸۵- مروان؛
۸۶- سیبُخت؛
خوب است در همینجا گفته ابنعالم را بیاوریم که از قول حسن بصری (عارف نامدار) مینویسند: «رزمندگان بدر ۳۱۳ مرد بودند، هفتاد و خردهای از مهاجران که از آن میان دوازده نفرشان موالی بودند و مابقی از انصار.» موالی به معنی دوستان و وابستگان بر ایرانیان گفته میشده است و باید به یاد بیاوریم که جنگ احد پس از بدر روی داد و ممکن است تعداد ایرانیان شرکت کننده در آن بیشتر هم شده باشد.
زیباییبخش پایان این نوشتار حدیثی از امام جعفر صادق (ع) است که فرمودند:
«اگر قرآن بر ایرانیان فرستاده شده بود، اعراب بدان ایمان نمیآوردند، اما بر عرب فرستاده شد و ایرانی ایمان آورد، و این است برتری ایرانی (فهذه فضیله العجم)» ۴
پایههای نگاشته:
۱- یزدانپرست، حمید (۱۳۸۹) یاران ایرانی پیامبر (ص)، تهران: اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ۲۷۹ – ۲۸۰، آذر ودی ۸۹٫
۲- مطهری، مرتضی (۱۳۶۰) خدمات متقابل اسلام و ایران، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
۳- حسینی آشتیانی، محمد (۱۳۴۰) استاندار مدائن یا سلمان فارسی، قم: بیجا
۴- طباطبایی، محمدحسین (۱۳۶۱) تفسیر المیزان، برگردان: محمدباقر موسوی همدانی، تهران: کانون انتشارات محمدی؛ جلد ۱۵، ص ۳۳۲
نظرات شما عزیزان: